شنبه 17 اسفند 98

شرح وقايع تاريخي اين روز در گذر زمان

شنبه 17 اسفند 98

۶۷ بازديد
ايران روزي كه سپهبد رزم آرا درپي مخالفت با ملي شدن نفت ترور شد و آيت الله كاشاني كشتن اورا «امري واجب» اعلام داشت 16اسفند 1329 [و در آن سال برابر با هفتم مارس 1951] سپهبد حاجعلي رزم آرا نخست وزير وقت كه براي شركت در يك مجلس ترحيم به مسجد شاه [واقع در بازار تهران] رفته بود با گلوله خليل طهماسبي، از اعضاي جمعيت فدائيان اسلام كشته شد و دو روز بعد حسين علاء برجاي وي نشست و نخست وزير شد و از يكم فروردين 1330در تهران حكومت نظامي برقرار كرد. [حاجعلي نامي است كه پدرش براو نهاده و در شناسنامه اش قيد شده بود]. طهماسبي در بازجويي گفته بود كه چون رزم آرا خائن به ملت بود او را كشتم. چهار روز پيش از اين رويداد، جمعيت فدائيان اسلام در همان مسجد اجتماعي برپا كرده بود و از رزم آرا كه با ملي شدن نفت وطن مخالفت مي كرد شديدا انتقاد كرده بود. روز پس از رويداد، آية الله كاشاني اقدام خليل طهماسبي را در كشتن رزم آرا «امري واجب» اعلام داشت و از طهماسبي به عنوان نجات دهنده ملت يادكرد. يك روز پس از كشنه شدن رزم آرا، كميسيون ويژه مجلس [كميسيون فوق العاده بررسي مسئله نفت و طرح ملي شدن آن] به رياست دكتر محمد مصدق، طرح ملي شدن نفت را كه رزم آرا با آن مخالفت مي كرد به تصويب رساند. برغم اعتراض دولت انگلستان، مجلس شوراي ملي 24 اسفند و سنا چهار روز بعد بر اين مصوبه صحه گذاردند كه 29 اسفند به صورت قانون در آمد. 29 اسفند يك روز ملي اعلام شده است و تعطيل عمومي است. گزارش هاي آن زمان روزنامه هاي تهران نشان مي دهد كه از 17 اسفند (روز تصويب طرح ملي شدن نفت در كميسيون ويژه مجلس) تا پايان سال 1329 تظاهرات و شادماني ايرانيان يك لحظه قطع نشده بود. پيش از تصويب طرح ملي شدن نفت، اجتماعات تهران و شهرهاي ديگر با هدف درخواست لغو قرارداد نفت با انگلستان و ملي كردن صنعت نفت از 12 اسفند 1329 (سوم مارس 1951 و چهار روز پيش از ترور رزم آرا) وسعت و شدت يافته بود. در اين اجتماعات از هرگروهي ـ ملي گرا، كمونيست و مذهبيون ـ ديده مي شدند؛ درست بمانند انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979ميلادي). اعضاي اين كميسيون ويژه كه تشكيل آن محصول سالها تلاش ملت ايران براي ملي كردن صنعت نفت خود بود يكم تيرماه آن سال (سال 1329) انتخاب شده بودند كه شاه چهار روز پس از آن به طور غير منتظره (و بدون استعلام قبلي تمايل مجلس) سپهبد حاجعلي رزم آرا رئيس ستاد ارتش را به نخست وزيري منصوب كرد. روز بعد از اين انتصاب، هنگام ورود رزم آرا به مجلس براي معرفي خود و وزيرانش، دكتر مصدق آن چنان با خشم به ديكتاتوري شاه اعتراض كرد كه ازحال رفت و بيهوش بر زمين افتاد. شاه پس از حادثه 15 بهمن 1327 كه در دانشگاه تهران به سوي او تيراندازي شده بود و با استفاده از اين فرصت، اشاره به تجديد نظر در قانون اساسي كرده بود، اختيارات خودرا افزايش و راه ديكتاتوري پيشه ساخته بود. به اين ترتيب، دوران نخست وزيري هفت ماه و بيست روزه رزم آرا درگيري لاينقطع او و مجلس بود. در آن مدت مخالفت مردم با رزم آرا كه اورا مامور جلوگيري از استيفاي حقوق خود مي دانستند و نيز درگيري پاره اي ازنمايندگان مجلس و مطبوعات با وي ادامه داشت. ماهها پس از ترور رزم آرا، مجلس ضمن تصويب طرحي خليل طهماسبي را از مجازات معاف كرد و از زندان آزاد شد كه پس از براندازي 28 امرداد 1332، اين قانون لغو و وي، نواب صفوي رئيس و تني چند از اعضاي جمعيت فدائيان اسلام در يك روز و در كنار هم تيرباران شدند. خليل طهماسبي نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. تحولات غافل گيركننده اسفند1342 ـ كناره گيري عَلَم، نخست وزير شدن حسنعلي منصور و شهردار تهران شدن ضياءالدين شادمان تهران در اسفندماه 1342 و از نيمه دوم اين ماه شاهد تحولات تازه اي و بعضا غافل گير كننده بود. براي نمونه؛ اميراسدالله علَم نخست وزير، دوست و مَحرم شخص شاه كه در روزهاي پيش از آن، سخن از برنامه هايش در ماهها و سال هاي آتي به زبان مي آورد كه حكايت از بقاء نخست وزيري او مي كرد در نخستين ساعت اداري 17 اسفند، كناره گيري خودرا اعلام داشت كه اصحاب اطلاع گفته بودند از وي خواسته شده بود كه استعفاء بدهد و همان روز هم كنار برود. ساعتي پس از اعلام كناره گيري عَلَم، حسنعلي منصور نخست وزير آينده اعلام و تعيين او به نخست وزيري به پارلمان ابلاغ شد تا بررسي كند و راي اعتماد دهد. حسنعلي منصور دبيركل حزب ايران نوين بود و قبلا دبير شوراي عالي اقتصاد. وي همان روز و پيش از دريافت راي اعتماد پارلمان، اسامي وزيران كابينه خودرا اعلام داشت و معلوم شد كه سه وزارت تازه هم خواهد داشت ـ وزارت اطلاعات و جهانگردي (امروزه: ارشاد)، وزارت آباداني و مسكن و وزارت آب و برق. اميرعباس هويدا ـ دوست نزديك منصور، عباس آرام، جمشيد آموزگار به عنوان وزيران دارايي، امور خارجه و بهداري كابينه منصور معرفي شده بودند. در همين روز، وزيران اعلام شده، عضو حزب ايران نوين شدند!. از تحولات غافل گيركننده اين روز، يكي هم تعيين ضياءالدين شادمان ـ فعال در امور ورزش و رسانه ـ به عنوان شهردار تهران بود. دو روز بعد، مجلس شورا به اتفاق آراء و سنا تنها با يك راي مخالف، به كابينه تازه راي اعتماد دادند. دو روز پس از راي اعتماد پارلمان، وزير تازه دادگستري دست به تغيرات وسيع زد و ازجمله افراد ديگري را دادستان تهران، دادستان ديوان كيفر كارمندان دولت و ... كرد و سخن از احتمال تغيير نظام قضايي كشور از شكل سيستم قضايي فرانسوي به صورتي بومي و ايراني پسند بميان آورد. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. كُپي صفحه اول و دو مطلب ديگر از شماره 15802 ـ 16 اسفند 1357 روزنامه اطلاعات (28 روز پس از پيروزي انقلاب) براي يادآوري گذشته و پژوهش:درج، در صفحه دوم اين شماره كه وعده چاپ تفصيل مطلب در شماره 17 اسفند 1357 داده شده بود درج، در صفحه آخر شماره 16 اسفند 1357 روزنامه اطلاعات. در پي پيروزي انقلاب، در چند شهر آمريكا و نيز در چند كشور ديگر، جوانان ايراني به جان و مال ايرانيان تَرك وطن كرده كه شنيده بودند در دوران داشتن مقام و قدرت سوء استفاده مالي كرده و پول ها را به خارج منتقل ساخته افتاده بودند كه خبر هر روز رسانه ها شده بود. در پي انقلابات و تحولات اخير در تونس و ... نيز همين حوادث تكرار شده بود و تفسيرنگاران نوشته بودند كه براي سوء استفاده كنندگان از اموال عمومي، هيچ كشوري اَمن نيست. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. 12 اسفند 1396، ايران و ايرانيان مرد بزرگي را از دست دادند كه جز سعادت آنان و دورشدن از دروغ و فساد آرزويي نداشت دكتر فرهنگ مِهر چهارم مارس 2018 (12 اسفند 1396) ايرانزمين و ايرانيان مرد بزرگي را از دست دادند كه در طول عُمر، آرزويي جز سربلندي ايران و خوشوقتي، شادي و شادماني ايرانيان و دوري آنان از دروغ، مَكر و فساد نداشت و برايش لذتي بالاتر از آن نبود كه ببيند «مهربان بودن و مهرباني كردن» در وجود ايرانيان در حال تقويت شدن است. او ـ فرهنگ مِهر، يك زرتشتي ايراني بود كه 11 دسامبر 1923 (آذرماه) در تهران به دنيا آمده بود و پس از 94 سال و دو ماه و 22 روز زندگي، در آمريكا (كاليفرنيا) فوت شد. فرهنگ مِهر كه در اقتصاد و علوم سياسي دكترا داشت و در ايران و انگلستان تحصيل كرده بود در دوران نخست وزيري اميرعباس هويدا تا معاونت وي ارتقاء يافته بود. فرهنگ مِهر در فروردين 1343 با قبول معاونت وزارت دارايي، وارد سطح مقام داري ارشد دولتي شده بود. يكي از معروف ترين كارهاي دكتر فرهنگ مِهر كه دهها سال در ميهن، در تنظيم و ارتقاء امور اقتصادي و بازرگاني همّت گماشت مراقبت از منافع نفتي ايران در چارچوب «اوپك» بود. وي كه پدرش ـ مهربان مِهر از دستياران كيخسرو شاهرخ كارپرداز وقت مجلس، پاكدست و ايراندوست بنام بود و برادرش بزرگمهر مِهر ـ نماينده مجلس، در نوسازي بيمه ايران در زمان رياست خود بر اين سازمان (نيمه دوم دهه 1340) كمك بسيار كرد. علي باستاني، خبرنگار روزنامه اطلاعات در ميز اخبار اقتصادي از سال 1336 و معاون سردبير اين روزنامه از نيمه اول دهه بعد تا چندي پس از انقلاب، همواره در جلسات تحريريه از دكتر فرهنگ مِهر به عنوان يك ايراندوستِ درستكردار و درست گفتارِ بي بديل و دانشمند و فرهيخته ياد مي كرد. علي باستاني (اينك ساكن زادگاهش ـ مازندران) در يك جلسه روزانه دبيران خبر (روزنامه اطلاعات) در پاسخ به اين پرسش كه چرا فرهنگ مِهر ـ نخستين زرتشتي كه مقام معاونت نخست وزير به دست آورده بود از اين سمت كنار رفت؟، گفت: در مواردي «اختلاف نظر». دكتر فرهنگ مِهر از سال 1350 تا 1357 (سال انقلاب) رئيس دانشگاه شيراز (پهلوي شيراز) بود. پس از انقلاب، مهندس مهدي بازرگان نخست وزير دولت موقّت كه بر مُحَسّنات دكتر مِهر وقوف داشت از وي خواست كه همچنان رئيس دانشگاه شيراز باشد، ولي دكتر مِهر نتوانست اخراج هاي بدون دليل، بويژه در سطوح دانشگاهي را تحمّل كند و كناره گيري كرد و چندي بعد بار سفرِ آمريكا بَست و در دانشگاه بوستون (استيت مشترك المنافع ماساچوستس) و نيز دانشگاه پنسيلوانيا به تدريس دروس مربوط به دانش خود ازجمله روابط بين الملي پرداخت و پس از بازنشسته شدن مقيم كاليفرنيا شد. اصحاب نظر، او را در رديف «نامداران ايرانزمين» قرارداده اند. عنوان «نامداران ايران زمين» از فردوسي است. دكتر فرهنگ مهر كه در تهران مدتي رئيس انجمن زرتشتيان بود چند كتاب تأليف كرده كه معروف ترين آنها؛ «ديدي نو از ديني كهن»، «نقش زرتشتيان ايران در انقلاب مشروطيت»، «همزبانان من» و ترجمه كتاب «نظرات در تاريخ اقتصاد» هستند. او قبلا به انتشار مجله هوخت كمك كرده بود. دكتر مِهر مشكلي در رفت و آمد به وطن نداشت و زماني كه براي شركت در يك نشست زرتشتيان به ايران آمده بود در ديدار شماري از آنان با آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي حضور داشت. حجت الاسلام محمد خاتمي رئيس جمهور پيشين در جريان ديدارهاي ماه سپتامبر خود از نيويورك براي شركت در جلسات سالانه مجمع عمومي سازمان ملل با دكتر فرهنگ مِهر نيز ديدار مي كرد. دكتر مِهر علاقه و آرزو به تحكيم روابط ايراني تبارها (ساكنان قطعات منفصله ايرانزمين) با يكديگر داشت و كمك وسيع او به شكل گيري و تحكيم «اكو» ـ سازمان همياري ايران، تركيه و پاكستان با همان انگيزه و در همان راستا بود. دكتر فرهنگ مِهر در نخستين دهه قرن 21 در دو تماس تلفني با دبيرخانه اين «تاريخ آنلاين براي ايرانيان» تأكيد كرده بود كه «به لحاظ آموزندگي»، درج تصاوير سنگنبشته هاي داريوش بزرگ را در اين آنلاين فراموش نكنيم كه داريوش در يكي از اين سنگنبشته ها، از پروردگار خواسته است كه ايران را از دروغ برحذر دارد و در ديگري خواهان «در شادماني زيستن ايرانيان» شده است. او در اين دو تماس تلفني گفته بود كه مشكل ايران، دورشدن برخي از مردم از اخلاقيات است كه تا چند قرن پيش [عصر مغول ها] در خون ايرانيان بود. بايد نخست دروغ، ريا و تقلّب كه آزمنديِ فرد، آنها را ابزار قرار مي دهد از جامعه ايراني طرد شوند. [بنابراين؛ به يك انقلاب و يا تحوّل فرهنگي نياز است.]. دكتر مِهر همچنين از نقل برخي از مطالب تاريخ آنلاين [در آن زمان] در هفته نامه «اَمُرداد» كه ناشر آن در تهران، زرتشتيان هستند و نيز ترجمه مطالب تاريخ ايران باستان در آن آنلاين به انگليسي توسط بانو «روشن لُهراسپ پور» ابراز خرسندي كرده بود. كتيبه داريوش و خواست او از خدا نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. تصويب بودجه سال 1397 ـ نگاهي به ارقام آن و ارقام بودجه سال 1343 ايران مجلس شوراي اسلامي 15 اسفند 1396 و پس از رفع ايرادات شوراي نگهبان، با 150 راي موافق، 12 راي مخالف و 7 راي ممتنع از مجموع 195 نماينده حاضر در جلسه، لايحه بودجه سال 1397 ايران را از حيث منابع (درآمدها) بالغ بر 12 ميليون و 235 هزار و 523 ميليارد و 740 ميليون ريال و از حيث مصارف (هزينه ها) بالغ بر 12 ميليون و 235 هزار و 523 ميليارد و 740 ميليون ريال تصويب كرد. با نگاهي به گذشته مي بينيم كه بودجه كل ايران مصوب اسفند ماه 1342 براي سال مالي 1343 داراي 91 ميليارد ريال درآمد و 94 ميليارد ريال هزينه بود. مصوبه 15 اسفند 1396 مجلس، به گزارش خبرگزاري فارس، به اين شرح است: الف) منابع عمومي بودجه دولت از لحاظ درآمدها و واگذاري دارايي هاي سرمايه‌اي و مصارف بودجه عمومي دولت از حيث هزينه‌ها و تمكلك دارايي‌هاي سرمايه‌اي بالغ بر 4 ميليون و 442 هزار و 604 ميليارد و 668 ميليون ريال شاملِ 1-منابع عمومي بالغ بر 3 ميليون و 861 هزار و 871 ميليارد و 149 ميليون ريال 2-درآمد اختصاصي وزارتخانه ها و موسسات دولتي بالغ بر 570 هزار و 738 ميليارد و 519 ميليون ريال. ب) بودجه شركتهاي دولتي، بانكها و موسسات انتفاعي وابسته به دولت از لحاظ درآمدها و ساير منابع تامين اعتبار بالغ بر 8 ميليون و 391 هزار و 247 ميليارد و 284 ميليون ريال و از حيث هزينه ها و ساير پرداختها بالغ بر 5 ميليون و 391 هزار و 247 ميليارد و 284 ميليون ريال است. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. در قلمرو انديشه انتقال كتابهاي ارسطو به شهر رم براي اسكندرسازي! ـ سالروز درگذشت ارسطو طبق برخي روايات تصوير مجسمه ارسطو هفتم مارس سال 16 پيش از ميلاد، آگوستوس امپراتور وقت روم دستور داد كه كتابهاي 25 گانه ارسطو ـ فيلسوف يوناني از اين سرزمين به شهر رم منتقل تا متون آنها به رومي هاي جوان تفهيم شود كه هركدام يك اسكندر [اسكندر مقدوني] شوند. برپايه همين تفكر آگوستوس [كه از سال 27 پيش از ميلاد تا سال 14 ميلادي بر امپراتوري روم حكومت كرد] در قرون جديد و معاصر در چند كشور مدارس ويژه تربيت مقام دولتي [آموزش جوانان مستعد و باهوش و آماده ساختن آنان براي مديريت هاي دولتي و امور ديپلماتيك] داير شد كه يكي از اين كالج ها هنوز در اروپا [انگلستان] بكار ادامه مي دهد و شبانه روزي و پسرانه است. ارسطو Aristotle فيلسوف يونان باستان كه گفته بود آموزگارش افلاتون را دوست دارد، ولي «حقيقت» را بيشتر از او، به سال 384 پيش از ميلاد درشهر بندري ستاگيروس در شمال شبه جزيره يونان به دنيا آمده و در اكتبر سال 322 پپش از ميلاد درگذشت. برخي كرونيكل نگاران درگذشت ارسطورا هفتم مارس به دست داده اند. شهر ستاگيروس [زادگاه ارسطو] در سال 480 پيش از ميلاد و در جريان لشكركشي خشايارشا به تصرف ايران درآمده بود. اين شهر يك قرن و اندي بعد به دست فيليپ دوم پادشاه مقدونيه [پدر اسكندر] ويران شد و اينك يك روستا است. نظرات ارسطو در 25 كتاب درباره فلسفه، منطق، اخلاقيات، سياست، فلسفه طبيعت، ماوراء طبيعت، هنر، روح و روانشناسي پس از انتقال به «رم» تكثير و از دهه آخر قرن يكم پيش از ميلاد در دسترس عموم قرارگرفته است. ارسطو كه از هفده سالگي به آتن رفته بود 20 سال شاگرد افلاتون بود. پس از فوت افلاتون، حاضر نشد جاي اورا به عنوان رئيس «آكادمي» بگيرد و به «ارناتوس» رفت و مشاور پادشاه اين منطقه شد كه سه سال بعد امپراتوري ايران آرناتوس و نواحي اطراف آن را متصرف شد و ارسطو از آنجا به مقدونيه گريخت و پادشاه اين سرزمين وي براي آموزش و پرورش پسر 13 ساله اش «اسكندر» استخدام كرد. ارسطو پس از اتمام دوره آموزش اسكندر [اسكندر مقدوني] و آماده كردن او براي زمامداري برجهان به آتن رفت و در آنجا مدرسه «ليسيوم Lyceum» را بازكرد و به تدريس و تحقيق مشغول شد و شاگردش «تئوفراستوس» از بيانات او يادداشت برمي داشت كه باقي مانده اند. پس از درگذشت اسكندر در سال 323 پيش از ميلاد در بابل‌، آتني ها كه از سلطه مقدوني ها راضي نبودند و ارسطو را مربّي و مورد حمايت اسكندر مي دانستند با او به مخالفت برخاستند و همان اتهامي را كه قبلا به سقراط [آموزگار افلاطون] وارد ساخته و اورا مجبور به خوردن جام زهر كرده بودند؛ به ارسطو هم وارد آوردند: اتهام «بسط بي ايماني ميان جوانان». ارسطو كه اعدام خودرا قطعي مي ديد به شهري دوردست (كه با آتن قرارداد استرداد مجرمين نداشت) فرار كرد و طولي نكشيد كه در همانجا بر اثر بيماري معده درگذشت. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. در قلمرو ادبيات شاعره سرخپوست كانادايي Emili تكاهيونواكه Tekahionwake (اميلي پالين جانسون) شاعر و نويسنده بومي (سرخپوست) كانادايي هفتم مارس 1913 در «وانكور» درگذشت. وي كه از سرخپوستان Mohwak موهواك بود در سال 1861 در اونتاريو در يك منطقه رزرو (به نام رزور ملت ششم!) به دنيا آمده بود. «اميلي» در اشعارش كه عمدتا به زبان انگليسي است به بومي بودن (سرخپوست بودن) خود افتخار كرده است. قبيله موهواك هنگام ورود مهاجران فرانسوي ـ انگليسي به آمريكاي شمالي در منطقه وسيعي از ايالت نيويورك تا اونتاريو و كوبك (كانادا) زندگي مي كردند كه دربدر شدند!، اراضي شان توسط مهاجمان تصاحب و خودشان (آنان كه زنده و باقي مانده بودند) در ايالات متحده در رزرويشن ها و در كانادا در «رزرو» ها قرارداده شدند. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. ساير ملل امپراتوري كه مخالف جنگ غير ضروري بود Antoninus Pius آنتونينوس پيوس Antoninus Pius امپراتور روم، از سال 138 تا 161 ميلادي، هفتم مارس سال 161 در گذشت. وي امپراتوري صلح طلب و مخالف جنگ غير ضروري بود و سناي روم را مجبور كرده بود كه «جنگ غير ضروري» را تعريف كند و اين تعريف را به تصويب برساند و قانون كند. به همين سبب در دوران حكومت او ميان روم و ايران جنگ بزرگي روي نداد و دو كشور اختلافات خود مخصوصا بر سر ارمنستان را از راه مذاكره حل كردند و بلاش سوم شاه وقت ايران از اين فرصت استفاده كرده و دست به عمران و آباداني زده بود. تنها خشونت دوران امپراتوري «پيوس» شورش طايفه انگليسي «بريگانتس» در منطقه يوركشاير بود. از كارهاي جالب «پيوس» تعيين دو جانشين براي خود بود و وصيت كرده بود كه هر دو با هم امپراتور باشند تا قدرتِ مردم آزاري به دست نياورند و هر كدام كه بَد شود مردم به ديگري روي آورند. پيوس مراسم نهصدمين سالگرد تاسيس شهر «رم» در 21 اپريل سال 147 ميلادي را با شكوه هر چه تمامتر برپا ذاشت. توجه «پيوس» عمدتا به ايجاد ساختمانهاي تازه و عُمران و اصلاح امور اداري بود. پس از مرگ پيوس، سناي روم يكي از دو نفري را كه او معرفي كرده بود؛ «ماركوس اورليوس» را امپراتور و «لوسيوس وروس» نفر ديگر را «نايب امپراتور» و به اصطلاح «كمك امپراتور» تعيين كرد. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. ماركوس اورليوس ـ جنگ با ايران ـ انتقال طاعون به اروپا و مرگ 5 ميليون اروپايي Marcus Aurelius «ماركوس اورليوسMarcus Aurelius» هفتم مارس سال 161 ميلادي امپراتور روم شد. همان روز «آنتونيوس پيوسPius» امپراتور قبلي روم درگذشته بود. چند ماه پس از آغاز امپراتوري ماركوس، بلاش سوم شاه ايران از دودمان اشكانيان درصدد اخراج روميان از شرق مديترانه برآمد، نيروهاي رومي را در غرب فرات شكست داده و از سوريه بيرون رانده و حكمران ارمنستان را كه به طور پنهاني با روميان دوستي مي كرد بركنار و «تيگران» را برجايش نشانيده بود. براي جلوگيري از پيشروي ايرانيان در غرب، ماركوس «لوسيوس وروسLucius Verus» نايب امپراتوري (شريك خود در سلطنت) را ماموريت شرق داد ولي توصيه كرد كه بكوشد مسئله را با ايران از طريق مذاكره حل كند تا جنگ. وروس با سپاهي كامل و چند ژنرال ازجمله ژنرال «گايوس كاسيوسGaius cassius» عازم شرق شد، ولي بلاش سوم حاضر به مذاكره او نشد. وروس كه چنين ديد تصميم به جنگ گرفت. بلاش تاكتيك نظامي اشكانيان را بكاربرد و نيروهايش را به آن سوي فرات بازگردانيد تا در محل مناسبي وارد جنگ شود. وروس به ماركوس اطلاع داد كه ارتش ايران سوريه را ترك كرده و به آن سوي فرات بازگشته و به بازگشت به پايتخت (تيسفون) در كنار دجله ادامه مي دهد. در اين هنگام ميان نيروهاي رومي بيماري مرموزي بروز كرد كه «ديوكاسيوس» مورّخ رومي آن را طاعون گزارش كرده و برخي ديگر نوعي آبله و يا سرخك (بيماري عفوني واگيردار) نوشته اند. وروس ژنرال كاسيوس را در سوريه گذارد و با بخشي از يگانها به رم بازگشت و آن بيماري را هم با خود به آنجا برد. بيماري منتقل شده از شرق سالها بلاي جاي اروپاييان بود. ديوكاسيوس جمع تلفات اروپا از اين بيماري را پنج ميليون تن (!) ذكر كرده است. اين بيماري تا سال 180 ميلادي در اروپا باقي بود و در اين سال ماركوس اورليوس هم به آن مبتلا شد و درگذشت. گزارش شده است كه اين بيماري «وروس» را هم از پاي درآورده بود. اورليوس كه در همه گيري دوم به اين بيماري دچار شده بود قبلا با كودتاي ژنرال كاسيوس در سوريه، شورش ژرمن ها در اروپاي مركزي و ايلريايي ها در بالكان رو به رو شده بود زيرا كه تلفات ناشي از طاعون، نيروهاي مسلح روم در اروپا را به يك سوم تقليل داده بود. ديوكاسيوس نوشته است كه بيماري 15 سال (از سال 165 تا 180 ميلادي) ادامه داشت و هر روز تنها دو هزار نفر را در شهر رم مي كشت و «وروس» 11 سال پيش از ماركوس از اين بيماري درگذشته بود. «ماركوس اورليوس» درعين حال يك فيلسوف رواقيStoic Philosopher و يك نويسنده بود و يكي از تاليفاتش كه به زبان انگليسي ترجمه شده و تا به امروز در دسترس و مورد استفاده است «مديتيشنز Meditations» عنوان دارد. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. كنستانتين امپراتور روم تعطيل بودن «يكشنبه ها» را در غرب برقراركرد كه در آغاز، تعطيل هفتگي مسيحيان نبود constantin1 كنستانتين يكم امپراتور معروف روم [متولد 27 فوريه 272 و متوفي در 22 مي 337 كه از سال 306 ميلادي تا 337 حكومت كرد و قسطنطنيه را ساخت تا به امپراتوري ايران نزديك باشد] هفتم مارس سال 321 ميلادي، زماني كه هنوز مسيحيت در قلمرو روم رسميت نيافته بود فرماني صادركرد كه در آن يكشنبه ها (روز خداي خورشيد ـ خورشيد غير قابل فتح شدن Solis Invicti = Sol invictus ـ روز خورشيد = Sun - Day = Sunday) روز استراحت و تعطيل عمومي اعلام شد. اين تعطيلي هفتگي به تدريج تعميم يافته و رنگ مذهبي هم به خود گرفته است زيرا كه در جهان مسيحيت معمولا در اين روز مردم براي دعا و شنيدن موعظه به كليساها مي روند. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. نخستين عكاس جهان Joseph niepce ژوزف نايپس Joseph niepce نخستين عكاس جهان هفتم مارس 1765 در فرانسه به دنيا آمد. توجه وي به گرفتن عكس و ساختن دوربين و داروي مربوط از دهه دوم قرن نوزدهم آغاز شده بود. نايپس كه به خاصيت سياه شده سيلور كلورايد (ملح نقره) در برابر نور و به نسبت تابش آن پي برده بود پس از انجام همين تجربه روي ماده شيميايي «بيتومن»، به ساخت دوربين همت گماشت و جعبه اي تهيه كرد كه يك روزنه براي ورود نور در آن تعبيه شده بود. اين روزنه دريچه اي متحرك داشت. نايپس در ضلع ديگر جعبه، مقابل اين دريچه و به فاصله معيّن يك قطعه فلز بشقاب مانند قرار مي داد كه رويش را لعابي از ماده شيميايي «بيتومن» پوشانده بود. اين ماده كه نسبت به نور حساس بود، متناسب با نور وارده از روزنه، فلز را سياه مي كرد كه پس از شستن فلز اثر نور به صورت سياهي در آن باقي ماند كه همانا عكس اشياء بود، ولي دوام چنين عكسي طولاني نبود. نايپس نخستين عكس ماندني را در سال 1827 ميلادي از پشت پنجره اطاق خود درپاريس كه در طبقه دوم ساختمان قرار داشت برداشت كه در كتابهاي «تاريخچه عكاسي» عنوان آن را «منظره اي از پنجره» نوشته اند. اين، نخستين عكس ثابت و بادوامي است كه در جهان برداشته شده است. ژوزف نايپس براي برداشتن اين عكس هشت ساعت وقت صرف كرده بود. نايپس در سال 1833 درگذشت و «لوئي داگر» فرانسوي و تالبوت و هرشل انگليسي به تكميل فن عكاسي همت گماشتند و موفق شدند. «ماتيو بريدي» آمريكايي اوايل دهه 1860 و درجريان جنگ داخلي آمريكا فتو ژورناليسم (عكس خبري) را ابتكار كرد. از زمان ايجاد دوره آموزش روزنامه نگاري در دانشگاهها، يكي از تكاليف دانشجويان اين رشته ساختن دوربيني شبيه دوربين نايپس (جعبه چوبي) و گرفتن عكس با اين دوربين و به همان صورت و چاپ كردن اين عكس در تاريكخانه دپارتمان (گروه آموزش روزنامه نگاري) است. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. آزمايش موشك ساخت مشترك روسيه و هند - ساخت اين موشك براي هند و فروش به كشورهاي ديگر موشك BrahMos پنجم مارس 2008 موشك كروز «برهموسBrahMos» ساخت مشترك روسيه و هند بارديگر آزمايش شد. اين موشك كه سرعت آن سه برابر موشك هاي توماهاك Tomahawk آمريكا اعلام شده بود هدف تعيين شده را در فاصله 350 كيلومتري نابود كرد. حداكثر بُرد اين نوع موشك پانصد كيلومتر گزارش شده است و مي تواند از زمين، دريا و هوا شليك شود. آزمايش اين موشك پنجم مارس از ناوشكن هندي، راجپوتRajput صورت گرفت. در اين روز اعلام شده بود كه فعلا در نظر است كه سه هزار دستگاه از اين نوع موشك ساخته شود؛ هزار دستگاه براي ارتش هند و دو هزار دستگاه براي فروش به كشورهاي ديگر. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. «احراز مقام عمومي» از ديدگاه فيدل كاسترو در مقاله او در توجيه تغيير 30 مقام كوبايي سوم مارس 2009 فيدل كاسترو بنيادگذار نظام سوسياليستي كوبا كه در 82 سالگي و از 2008، پس از نيم قرن رهبري مستقيم كشوش خودرا بازنشسته كرده و به نظرنويسي (مقاله) و دادن اندرز بويژه به لاتين هاي قاره آمريكا و ديدار با رهبران آنان و ساير ملل پرداخته بود در مقاله اي كه در وبسايت او و نيز روزنامه «گرانما» و به نقل از آنها در سراسر جهان انتشار يافت از تصميم برادر و جانشين خود ـ رائول كاسترو رئيس جمهور كوبا در بركنار كردن 30 مقام كوبايي از سمت هايي كه داشتند، و انتقال به سمت هاي ديگر دفاع كرد و نوشت كه اين اقدام، موّجه بود و او آن را تاييد كرده است زيرا كه در اين افراد حس جاه طلبي، قدرت خواهي و شيفته ميز بودن بروز كرده بود، وضعيتي كه مآلأ به زيان نظام سوسياليستي كوبا، كوباييان و انفعال دوستانمان در گوشه و كنار جهان تمام مي شد. كاسترو در مقاله خود كه [غير مستقيم] خواسته بود مفاد مقاله در تاريخ بماند تا يادآور دولتمردان ملل باشد و براي سران دولت هاي با نظامي ايدئولوژيك، الگو قرارگيرد ضمن اشاره به «تغيير سمت داده شدگان» نوشته بود: در وجود اين افراد و بويژه دو تن از آنان [اشاره به فليپ پرز روكو Felipe Perez Roque وزير امور خارجه ميانسال سابق و Carlos Lage ـ در آن زمان پنجاه و هفت ساله ـ معاون سابق شوراي دولتي و دبير كنار گذارده شده شوراي وزيران كوبا و هر دو كمونيست] كشش و اشتياق به ميز و مقام پديدآمده بود [كه از عوامل مادي گري و دنيا ـ دوستي است]؛ حال آنكه مفهوم داشتن مقام عمومي؛ داوطلب فداكاري كردن و خدمت تمام عيار به مردم و وطن است نه به خود و ارضاء شهوت قدرت. فيدل كاسترو كه نوامبر 2016 درگذشت نوشته بود: از ميان اين چند نفر، دو نفر از آنان به گونه اي خودرا چسبيده به ميز و مشتاق ارتقاء به مقام بالاتر نشان داده بودند كه دشمن خارجي [دولت واشنگتن] دچار توهّم و حساب بازكردن روي آنان شده بود و در انتظار روزي نشسته بود كه آنان برسر كار آيند و .... كاسترو در مقاله اش پرسيده بود: اينان چه فداكاري براي ملت كرده بودند كه در انتظار ترفيع و ارتقاء باشند؟. جاه طلبي و برتري جويي ناشي از حس خودخواهي است [نه مردم خواهي] كه در شأن يك انسان واقعي و ارزشمند نيست. اينان با اين حس‏،‏ افراد بي ارزشي بودند. «مقام عمومي» اين نيست كه به خواست فرد، توصيه دوستان و تماشاي بازي اش در شو (نمايش) به او بدهند‎؛ جامعه بايد برود و از فردي كه به شايستگي و امانتداري و توان فداكاري او اعتماد كامل يافته بخواهد، اصرار كند [التماس كند] تا مقام را بپذيرد ـ بپذيرد براي چي؟، براي خدمت بي دريغ به جامعه، فداكاري و ازخودگذشتگي. فيدل كاسترو در مقاله خود افزوده بود: در نوشتن اين مطالب درنگ نكردم تا خبرگزاري هاي [اصطلاحا] جهاني يقه پاره نكنند و درباره اين تغييرات، هرچه را كه مي خواهند[خواست صاحبانشان است] بنويسند و كاهي را كوه كنند و باعث سوء تفاهم و دلسردي دوستان كوبا شوند. «فليپ پرز روكو» قبلا رئيس دفتر فيدل كاسترو بود. در همين روز (سوم مارس 2009) فيدل كاسترو در هاوانا و در اقامتگاه خود با لئونل فرناندز Leonel Fernandez رئيس جمهوري «دومينيكن ريپابليك» ملاقات كرده بود (عكس بالا) ـ دو جمعه پيش از آن، كاسترو ـ و در يك روز دو بار با هوگو چاوس رئيس جمهور وقت ونزوئلا (متوفي در پنجم مارس 2013 از بيماري سرطان) ديدار كرده بود. چاوس در پي پيروزي در رفراندم 15 فوريه آن سال به هاوانا رفته بود تا درباره گام هاي بعدي اش با فيدل كاسترو تبادل نظر كند. وي در اين سفر كه هر چند ماه يكبار تكرار مي شد با رائول كاسترو هم مذاكره كرده بود (عكس زير). نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. فحشاء و خودفروشي با استفاده از اينترنت ـ اعلام جرم يك سركلانتر پليس آمريكا Sheriff “ tom Dart” پنجم مارس 2009 نخستين اعلام جرم عليه يك ماشين فعّال در اينترنت در دفتر يك دادگاه فدرال (سراسري) آمريكا مستقر در ايالت ايلي نوي ثبت شد. در اين اعلام جرم، «كرگس ليستCraigslist» بزرگترين كانون آنلاين آگهي هاي كلاسه شده (نيازمندي ها) متهم به اشاعه خودفروشي و تامين وسيله و گسترش فحشاء شده بود. اعلام جرم كننده سركلانتر پليس شهرستان پنج ميليون و سيصد هزار نفري كوك (كوك كاونتي Cook County شامل شهر شيكاگو و دهها شهر كوچك و بزرگ ديگر) بوده است. سركلانتر «تام دارت» Sheriff “tom Dart” در اعلام جرم خود نوشته بود كه زنان خودفروش از طريق دادن اعلان به اين سرويس آنلاين كه تنها در ايالات متحده ماهانه بيش از 40 ميليون ديدارگر دارد به زبان و عباراتي غير مستقيم و اشاره و استعاره جلب مشتري مي كنند و ماموران او دهها مورد از اين خودفروشي را كشف و مرتكبان را دستگير كرده، به دادگاه سپرده و زنداني شده اند و وضعيت به همين صورت است در ساير نقاط. همين چند روز پيش 35 زن در فلوريدا كه از اين طريق جلب مشتري مي كردند دستگير و زنداني شدند. سركلانتر «دارت» در اعلام جرم خود از كانون آگهي آنلاين «كرگس ليست» كه در عين حال آكنده از اعلان فروش و اجاره خانه و اشياء، شغل يابي، يافتن معلم سرخانه و ... است به عنوان بزرگترين وسيله تسهيل فحشاء در آمريكا نام برده و ادامه درج آگهي هاي معروف به «Erotic Ads اراتيك ادز» را بزرگترين آسيب به سلامت جامعه خوانده بود. وي ضمن تشريح خطر انتقال خودفروشي از خيابان و براثل (Brothel = فاحشه خانه) به اينترنت كه در دسترس خانواده هاست؛ به گزارشگران رسانه ها گفته بود كه ابزارهاي آزادي بيان نبايد براي بسط فساد بكار روند و انتشار اين نوع آگهي ها (اراتيك ادز) سوء استفاده از ابزارهاي آزادي بيان است و بايد از آن جلوگيري شود و او كه منتخب مردم «شهرستان كوك» است از اينكه گام نخست را در اين راه برداشته است احساس شادي مي كند. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. اندرزهاي بسيار مهم و آموزنده زني كه نزديك به 115 سال عمر كرد Mary J. Ray در 114 سالگي مري ژوزفين ري Mary Josephine Ray هفتم مارس 2010 و پس از 114 سال و 294 روز عمر كردن درگذشت. وي بيش از هر فرد ديگر كه در قاره آمريكا به دنيا آمده و در آنجا زندگي كرده باشد زيست كرد. مري (ماري) هفدهم ماه مي 1895 در بخش فرانسوي زبان كانادا به دنيا آمده بود و از سه سالگي در ايالات متحده USA زندگي مي كرد. پدر و مادر «مري» زماني كه او سه ساله بود به ايالات متحده مهاجرت كرده بودند. هفت ساله بود كه پدرش را از دست داد و در پانزده سالگي مادر او نيز فوت شد و از اين سن، مري به تنهايي زندگي و تامين معاش مي كرد زيراكه در آن زمان، همانند امروز قانوني براي حمايت از «كودكان تنها»، «تامين اجتماعي» و از اين قبيل وجود نداشت. مري در نيمه دوم دهه سوم عمر بود كه ازدواج كرد، داراي دو پسر شد، ولي عمر شوهر او چندان طولاني نبود و مري 43 سال آخر عمر را بدون شوهر زندگي كرد. او انساني متّكي به خود بود و تا سن صد و ده سالگي به خانه سالمندان نرفت. بانو «مري» خاطرات و اندرزهاي خود از زندگاني طولاني اش را در سه نوبت؛ 90 سالگي، 100 سالگي و 109 سالگي براي روزنامه نگاران بيان داشت كه روزهاي متوالي منتشر مي شد و سپس در چند كتاب پُرفروش قرار گرفت. همين خاطرات و اندرزهاي سالخوردگان، از آغاز قرن 21 بخشي از مطالب رسانه هارا تشكيل مي دهد و «درصد» مخاطبان اين مطالب بيش از هر موضوع ديگر بوده است زيراكه ضمن جالب بودن و در جريان تاريخ قرارگرفتن، آموزنده هم هستند و رسالت رسانه ها هم همين است ـ آگاه كردن و آموزش دادن. «مري ري» در بخش راز طول عمر ـ برغم كوتاه بودن عمر پدر و مادر ـ از كتاب خاطرات گفته است: پرهيز از هرگونه اعتياد، معاشرت و دوستي نكردن با نادان، حسود و بخيل (مُغرض)، از دست ندادن خواب شب، حرص مال نزدن، قناعت [براي مثال؛ يك اتومبيل را براي 21 سال سوار شده بود! و هيچگاه بيش از سه دست لباس در خانه نداشت و به همين گونه سه جفت كفش.]، فرار از زندگاني لوكس و غبطه ديگران را خوردن، خوردن غذاي ساده، ميوه و سبزي و امساك از رفتن به رستوران، مراقبت از سلامتي بويژه دندانها، گوش و چشم، ورزش روزانه سبك [كه او از 20 سالگي تا 96 سالگي انجام مي داد]، فرار از اتلاف وقت و كاري كه پشيماني بار آورد، گريز از ازدواج با طرف نامتناسب و ناهماهنگ [مري برغم داشتن خواستگارهاي متعدد ازدواج مجدد نكرد.]، گريز از ازدحام، زندگاني در شهرهاي آرام ـ جوامع با تمدن عالي [كه گفته اند ضعف تمدن جامعه، فرد را عصبي و «خشم و نارضايي» از طول عمر مي كاهد]، اشتغال به كار مورد علاقه و داشتن خلاقيّت كه عشق به حرفه باعث مي شود انسان گذشت زمان را حس نكند و احساس پيري و ازكارافتادگي نداشته باشد، وارد مسئله نشدن، نداشتن بيش از دو فرزند كه يك بچه داشتن بهتر است، وارد مشكلات بچه ها و بستگان و دوستان نشدن، خواندن كتاب و گوش كردن به موزيك آرام و شادي بخش، دروغ نگفتن و بزرگنمايي با گفتن دروغ (پُز دادن) نكردن، تعقل به جاي دنبال هوس رفتن، شتاب نكردن در شروع هر كار واقدام تازه، كردن مشورت در كارها و .... [دفتر حساب درآمد و هزينه بانو مري نشان مي دهد كه به دفعات به مشاور قضايي، مشاور مالي و ... مراجعه كرده بود يعني كه بدون مشورت قبلي با اصحاب نظر و اطلاع به كاري دست نمي زد]. بانو «مري» يكي از 35 Super – centenarian جهان در طول تاريخ است. اصطلاح Super – centenarian مربوط به افراد بالاي 110 ساله است، از صد سال تا 110 سال را centenarian گويند. نقل اين مطلب بدون ذكر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان كيهاني زاده) ممنوع است زيرا كه نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست. برخي ديگر از رويدادهاي 7 مارس 1530: هنري هشتم پادشاه وقت انگلستان پس از اين كه شنيد پاپ با طلاق گفتن زن او مخالفت كرده اعلام داشت كه از اين پس، او خودش رئيس كليساي انگلستان خواهد بود، نه پاپ؛ و به اين ترتيب كليساي انگلستان استقلال يافت. 1799: يك روز پس از افتادن يافا = Jafa به دست ناپلئون بناپارت ـ ژنرال انقلاب [كه هنوز امپراتور فرانسه نشده بود]، نظاميان اسير (نيروهاي نظامي عثماني و عمدتا آلبانيايي) به صورت گروهي اعدام شدند. شمار آلبانيايي ها بيش از دو هزار تن نوشته شده است. هنوز معلوم نيست كه انگيزه ناپلئون از اعدام اين شمار چه بوده است. شهر بندري يافا كه در مجاورت تل اويو و روي تپه اي كم ارتفاع قرار گرفته در جريان جنگهاي صليبي هم يك صحنه اين جنگها بود و نيز صحنه جنگ سال 1917 انگلستان و عثماني. همانطور كه ناپلئون پيش بيني كرده بود انگليسي ها از ديرزمان چشم به تصرف فلسطين داشتند كه 118 سال پس از افتادن يافا به دست نيروهاي انقلاب فرانسه به هدف رسيدند و چندي بعد با ايجاد كشور اسرائيل در فلسطين متصرفي خود موافقت كردند. ايجاد بندر يافا را به پسر نوح نسبت مي دهند كه پس از تخريب آبادي ها در جريان توفان بزرگ آنجا را ساخت كه از قديمي ترين شهرهاي جهان است. 1814: لشكريان ناپلئون بناپارت مركب از سربازان وظيفه 19 تا 21 ساله در يك منطقه مرز شمالي فرانسه امروز نيروهاي نظامي مشترك اتريش و پروس [بيشتر پروس را قدرتهاي وقت پس از جنگ جهاني اول ضميمه لهستان ساختند كه انگيزه اصلي جنگ جهاني دوم قرار گرفت و چون مسئله باقي مانده است معلوم نيست كه عامل چه مسائل ديگر در آينده باشد] به فرماندهي مارشال بلوخر Blucher را شكست دادند. در اين نبرد، شمار نيروهاي بلوخر دو برابر نظاميان ناپلئون بود ولي روحيه «سرباز وظيفه» را كه بدون دريافت دستمزد و تنها به خاطر وطنش مي جنگيد نداشتند. علاوه بر آموزش نظامي، به سرباز وظيفه «ميهن شناسي = تاريخ وطن» تدريس مي شود. 1876: گراهام بل آمريكايي متولد1847 و متوفا در 1922 اختراع خود، تلفن را در آن كشور به ثبت داد. 1902: بوئرها (مهاجران هلندي آفريقاي جنوبي) در ناحيه «توين بوش» واقع در ترانسوال نيروهاي انگليسي را شكست دادند. 1936: نظاميان اعزامي هيتلر اخراج نظاميان خارجي از «راينلند Rhineland» را تكميل كردند. اين منطقه صنعتي آلمان طبق قرارداد Locarno و سازشنامه هاي ورساي (پايان جنگ جهاني اول) در كنترل نظاميان فاتحان قرار گرفته بود كه هيتلر اين قراردادها را پاره كرد و نيرو به راينلند Rhineland فرستاد و نظاميان خارجي را اخراج و پس از اين رويداد بود كه نظامي گري آلمان احياء شد و دست به مسلح كردن خود زد. 1945: «تيتو» تا تدوين يك قانون اساسي و تعيين نظام يوگوسلاوي قدرت را در اين سرزمين كه در دوران جنگ جهاني دوم به اشغال آلمان در آمده بود به دست گرفت. 1969: حزب كارگر اسرائيل كه حزب حاكم بود بانو «گلدا ماير» و در آن زمان 71 ساله را نامزد نخست وزيري كرد كه وي ده روز بعد كار خود را در اين سمت آغاز كرد و تا سوم ژوئن 1974 ادامه داد. وي قبلا وزير كابينه بود. گلدا ماير متولد شهر «كي اف» اوكراين در هفت سالگي با خانواده اش به شهر ميلواكي آمريكا مهاجرت و پس از تحصيلات، در همانجا معلم شده بود كه بعدا و زماني كه هنوز جوان بود براي اقامت دائم به فلسطين رفته بود. 1989: بر سر ماجراي «سلمان رشدي»، روابط جمهوري اسلامي ايران با انگلستان تيره شد و به حالت تعليق درآمد. 2007: اعضاي مجلس لُردان انگلستان (= سنا) تماما انتخابي شدند. قبلا تعيين آنان برحسب اشرافيت و القاب بود. 2008: بهاي نفت خام به بالاترين حد خود تا اين روز رسيد و هر بشكه نفت خام سبك و شيرين براي تحويل در ماه اپريل 2008، در بازار نيويورك 105 دلار و 45 سنت معامله شد. معمولا كمپاني هاي بزرگ نفتي با استفاده از بحران هاي ناشي از بازي هاي سياسي بهاي نفت خام را بالا مي برند و اين افزايش تقريبا بلافاصله به جايگاههاي بنزين در كشورهايي كه اين كالا در كنترل دولت نيست منتقل مي شود. دولتهايي كه از فروش بنزين ماليات مي گيرند از اين افزايش بها سود مي برند. 2008: در يك انفجار انتحاري در خيابان عطّار بغداد كه متعاقب يك انفجار عادي روي داد 54 تن كشته و 123 نفر مجروح شدند. انفجار نخست باعث جمع شدن مردم جهت كمك به مجروحين شده بود كه دراين لحظه فردي در ميان اين جمع خودرا منفجر كرد كه تاكتيك نسبتا تازه اي بشمار آورده شده است. براي اطلاع روزنامك اِديشن(نسخه) آنلاين مجله جهاني «روزنامك» كه به شماره ثبت 25178/92 ثبت شده است حاوي «دستچينِ رويدادهاي روز و گذشته - تاريخ» و چشم انداز فردا از ديدگاه اصحاب نظر و شخص ناشراست. همچنين نظرات، تجربه، مشاهدات و خاطرات (كارنامك) نوشيروان كيهاني زاده ـ روزنامه نگار و تاريخ نويس 78 ساله ـ با هدف ارتقاء دانش مخاطبان، سطح آگاهي ها و مدنيّت براي داشتن دنيايي بهتر و كمك فرهنگي به كاهش مسائل جوامع، بشريّت و پيشگيري از اشتباه با اين شعار: توانايي محصول دانايي است و «دانستن» حق انسان. «روزنامك» كه از نوامبر 2003 (21 آبان 1982) به صورت يك وبسايت، با هدف آموزش عمومي و خبر و نظررساني ايجاد شده بود. شماره يكم نسخه چاپي روزنامك نيز در اپريل 2014 (ارديبهشت 1393) در تهران منتشر شد و انتشار آن ادامه يافته است.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.